شروع بیداریمان ، کوچیست که عمق ویرانه های گذشته امان را شخم

می زند و نبودنمان را فریاد ، فرمان می دهد و تو اینک می توانی بخوانی

نگاهمان را جغرافیای خیالیست که چرخش فصولش آهنگ خاطره

هاست.بهانه ای سرد که ردِّپایش ذوب لالایی طلوع حسرتهاست .

التماسی چروکیده در همنشینیِ صحبتی سخت که آفرینش

فریادهاست .وصله ای سیر بر قامتِ پوشالیِ خیال ، فاجعه

آفرینِ نگاه کالیست خفته که با گشودنِ طلوعی ، غروبیست

در قابِ لکنتِ گفتاری سخت .


مشخصات

آخرین جستجو ها