شروع بیداریمان ، کوچیست که عمق ویرانه های گذشته امان را شخم
می زند و نبودنمان را فریاد ، فرمان می دهد و تو اینک می توانی بخوانی
نگاهمان را جغرافیای خیالیست که چرخش فصولش آهنگ خاطره
هاست.بهانه ای سرد که ردِّپایش ذوب لالایی طلوع حسرتهاست .
التماسی چروکیده در همنشینیِ صحبتی سخت که آفرینش
فریادهاست .وصله ای سیر بر قامتِ پوشالیِ خیال ، فاجعه
آفرینِ نگاه کالیست خفته که با گشودنِ طلوعی ، غروبیست
در قابِ لکنتِ گفتاری سخت .
زیرِخاکی ، عصاره ای از ترانه های بی صداست .
فریاد هست ! منتها ،متن نقش آفرینِ پرسشهاست.
حاشیه ای که عقب رانده است این کارآمدیِ حضور را .
غوغایِ چربِ دندانگیرِ فاصله ها ، قاطع تمامیهِ این
نزدیکیهاست .ودوست داشتنی ترین نگاه را دریغِ
نقطه های عبارتیست در جام لبریز .
آوارِ نگاهِ حاشیه ایم بی خبر زِمتن . زاویه یِ بسترِ طاقتِ
قالبِ قابی در مسیرِ باورها . لنزِ کوتاهترین سطح بیداری
از اعماقِ فاصله ها و تو در مِحورِ چرخشِ ثانیه ها .
خلقِ اثری بر پیکرِ استوارِ دوست داشتنها .
زمزمه یِ اثرانگشتِ این مفهوم ، محوِ
بودنِ نبودنها .
شروع بیداریمان ، کوچیست که عمق ویرانه های گذشته امان را شخم
می زند و نبودنمان را فریاد ، فرمان می دهد و تو اینک می توانی بخوانی
نگاهمان را جغرافیای خیالیست که چرخش فصولش آهنگ خاطره
هاست.بهانه ای سرد که ردِّپایش ذوب لالایی طلوع حسرتهاست .
التماسی چروکیده در همنشینیِ صحبتی سخت که آفرینش
فریادهاست .وصله ای سیر بر قامتِ پوشالیِ خیال ، فاجعه
آفرینِ نگاه کالیست خفته که با گشودنِ طلوعی ، غروبیست
در قابِ لکنتِ گفتاری سخت .
قطعه ای از لالایی شروعَ درد، چاشنی روزهای کودکیم ،
زمزمه ساعتی عاشقی ، تکیه بر پستِ فراموشی ، تنها
دغدغه هایش شلیکِ سرکشَ نامهربانی به زاغه مهمات
آسودگی خیال. انقراضِ کهولتِ گفتار، آرزویم و ارشد
زیبایی افتخار . پاشیدن ِ از درون آغاز راهیست که
صدای پاشنه های مسنّش ، کوبنده قفسی گرفتار آمده در
کویر حیرانی .
خوابم نمی بَرَد از صدای درد ، آری صدای درد .
بهایِ عبارتی که درون ، بی بهانه ، سکوتش
شکسته شود ، سخاوتِ بوسه هایِ نگاهیست
که می گوید : من از دقیقه زاده شد ه ام و ثانیه
نامم هست .تو را به لحظه های حضورت سوگند
که با تمام وجود ، دوستت دارم .
بـــــا آمــــــــــدنـت ، خــــــــــــرابِ کـــــــــــــویر دلــــــم .
کــــــــــــــــــــــــــــوچ ، اجــــــــــباریــــست .
تجسم حضورت نوازشِ ضرب آهنگیست در عرصه
تصورات ذهن . با خلق مصرع احساس واگویه های
بیتی که حرمتِ مـــیمـــش ، مـــستـــور عام می شود
و مخصوص عـــــــــــــزیــــــــــــــــزی خاص .
ایـــــــن واژه تـــــــــمام دنیـــــــای من اســــــت .
درباره این سایت